عسل جونمعسل جونم10 سالگیت مبارک

asal jon

برف ريز

عكس هاي روز برفي به اندازه برف قبلي نبود ولي به اتفاق خاله جون ها و عمو علي رفتيم برف ريز  حسابي خوش گدشت اگه اشتباه نكنم نهم بهمن بود ...
3 اسفند 1394

بيست و يك ماهگي عسلم

سلام گلم بيست و يك ماهگيت مبارك با كمي تاخير ماماني يه خورده سرم شلوغه سيستمم  خرابه با مكافات دارم تايب ميكنم شا رژر دوربينمم گم شده تا حالا سه تا خريدم ولي غيب ميشه خخخخ نگي اي مامانه شلخته خلاصه همه  دست به دست هم دادن من و اديت كنن مادرررر  يكشنبه هجدهم بهمن با مامان جوني و دايي جون و خانم دايي جان و فاطمه فايزه رفتيم تهران خونه خاله ليلا و عمه جون يك هفته اي طول كشيد هوا هم خيلي سرد بود روز بعد سه شنبه عكس گداشته بودن ازنيشابور برف بازي يك روز ونيم برف ميباريده شهرمون  جامون حسابي خالي بوده برا برفه سوم خخخخ مامان جوني و من و دايي جون نوبت جشم پزشكي داشتيم مامان جوني ليزيك كرد خدا رو شكر جشمش عالي شد د...
27 بهمن 1394

بيست ماهگي عسلم

سلام دخمله نازم خدا رو شكر به خير گدشت از مي مي برداشتنت بيست ماهگيت مبارك عشقم  به قول مهشيد جون اينجا باغ ويلامون عصرانه با خاله زهرا أش درستيديم لطفاً برای دیدن بقیۀ عکسها به ادامه مطلب بروید... يه روز زمستاني گرم نامزدي بهاره جون نوه عموي مامان دخملم خيلي رقصيدن الان خواب تشريف دارن   ...
25 دی 1394

باي باي مي مي

سلام عشق مامان به راحتي تونستم از مي مي كه خيلي هم دوست داشتي بگيرمت البته مي مي هات خدا رو شكر اصلا بهانه گيري نكردي گلم و بعد از دوهفته مي مي مامان هم باي ياي همه ميگفتن خيلي زوده هنوز بيست ماهش نيست ولي مامان تصميم يهوييييي گرفت و عمليش كرد دخمله قشنگم همش ميگي مي مي اوف ه ه ه ه مي مي اوفهههههههه ماماني هم مياد ميبرتت خونه خودشون بيشتر به منم يكسره ميگه اشكه بجمو در نياري شيرش نميدي عزيزم اينم ميگدره ...
10 دی 1394

یلدااااا

بوی یلدا را میشنوی؟انتهای خیابان آذر ... باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان ... قراری طولانی به بلندای یک شب.... شب عشق بازی برگ و برف... پاییز چمدان به دست ایستاده .... عزم رفتن دارد.... ..آسمان بغض میکند ...میبارد...خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست ..دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد .... آخرین نگاه بارانی اش را به درختان عریان میدوزد ..دستی تکان میدهد ......قدمی برمیدارد سنگین و سرد کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز... و....تمام میشود ... پاییز ای آبستن روزهای عاشقی ...رفتنت به خیر ..سفرت بی خطر  یلداتون مبارکککک عزیزان اینم هندونه یلدای ما.....   ...
3 دی 1394

نوزده ماهگي و اولين برف

زمين عروس شد و آسمان به حرف آمد چه اتفاقي از اين خوبتر كه برف آمد؟!؟!؟ برف نو در آغوش آسمان آذر... چه اتفاق مباركي است !  نوزده ماهگيه عسلم و برف آذر مادر بزرگ هميشه ميگويد :برف نو يك نشانه افتادن اتفاق خوب است اميد وارم اتفاق خوب زندگيتان امروز به حقيقت مبتلا شود ... برف نو و نوزده ماهگيه عسلم مبارك                    آذر به خير............   لطفاً برای دیدن بقیۀ عکسها به ادامه مطلب بروید...   ...
17 آذر 1394

اربعين حسيني

بسوز ای دل که امروز اربعین است  / عزای پور ختم المرسلین است قیام کربلایش تا قیامت  /سراسر درس، بهر مسلمین است اربعین حسینی تسلیت باد امروز مراسم شبيه خواني روستاي بابا جون بود همه فاميل جمع بودن ولي ما نرفتيم عسلم سرما خورده بود گفتم بدتر نشه حالش هوا سرده مامان جوني هم نرفته بود نزديكه ظهر با كالسكه عسلي رفتيم تا سر خيابون هييت ها رو ديديم عسلم ذوق زده شده بود و سينه ميزد بابا رضا هم از صبح زود با هيئت سر كوچه رفته بود يك ساعتي بيرون بوديم بعد برگشتيم دايي  جون احمد ونسيمم اومدن نهار رفتيم هيئت ........ دخملم خسته شده ...
11 آذر 1394

يه روز پاييزي باغ خاله جون

سلام به دخمله گلم و همه دوستانم امروز جمعه 94/9/6 صبح رفتيم روضه ثريا خانوم و مادر خونه قبليمون همه همسايه هابودن بعد از روضه خاله جون زهرا گفت بريم سر زمين ما باغ آينده انشالله يكي از خانوم هاي روستا آش نذري دارن منم به بابايي زنگ زدم كه دنبالمون نياد و به اتفاق خاله جون و شاهده جون رفتيم به شما كه خيلي خوش گذشت دخملم خاك بازي كردي در حده تيمه مليييييي فقط يه كوچولو خوردي زمين و صورت قشنگت خش شد واييييي لطفاً برای دیدن بقیۀ عکسها به ادامه مطلب بروید.. پاي دخترم به همين لوله گير كرد و با صورت خرد زمين اي جونم عزيزم       ...
6 آذر 1394

خبر مهم تولد تسنيم جونم

خبر مهم خبر مهم متولد شدن ني ني گلمون دخمل قشنگمون دختره  دايي جون احمد ..... انشالله قدمش پر از خير و بركت باشه   زيبايي دلت را به رخ آسمان ميكشم تا كمتر به مهتابش بنازد خوشگل عمه زميني شدنت مبارك امروز چهارشنبه 94/8/27 تسنيم جونم برادر زاده عزيزم در بيمارستان رضوي شهر مشهد متولد شد انشالله زير سايه پدر و مادر سالم و سلامت باشي گلم ....... لطفاً برای دیدن بقیۀ عکسها به ادامه مطلب بروید...     ...
27 آبان 1394

واكسن هجده ماهگييييي

سلام گلم امروز قرار بودبعداز ظهر خاله جون زهرا و خاله جون اكرم همسايه هاي پيروان بيان خونه نزديك ظهر بود همش ميگفتي بييم بييم منم يك دفعه تصميم گرفتم ببرمت برا واكسن يه هويييييي اومديم بيرون در بهداشت كه تو كوچه ما باز ميشد بسته بود شانس ما سر كوچه داشتن  آسفالت ميكردن مجبور شديم از كوچه پشتي بريم بلاخره رسيديم و خانوم پرستار گفتن اگر يك نفر ديگه بياد واكسن ميزنم اگر نه كه يه روزه ديگه الان آخره وقته اگه باز كنم بقيه واكسن و بايد بريزم دور كه يه ني ني هجده ماهه ديگه و چند تا ني ني دو و چهار ماهه هم اومدن يكي از ني ني ها خيلي گريه ميكرد عسله گلم پستونكشو در اورد و به سمت ني ني گرفت و گفت بيا بيا نازي نازي .. آفرين عشقه مامان قربون ا...
25 آبان 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به asal jon می باشد