عسل جونمعسل جونم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

asal jon

بیست و سه ماهگیه عسلم

1395/1/17 23:35
نویسنده : zakieh
365 بازدید
اشتراک گذاری

و امروز دوباره متولد می شوی

و شمع ها ، که سهم توست از زندگی

و ستاره هائی که به میهمانی آمده اند

و شکوفه هائی که دوباره خواهند شکفت

و عطری که نصیب پروانه هاست

و تو سهم من از تمام زندگی

بیست و سومین ماهگرد تولدت مبارک دختر قشنگم

امشب مادر بزرگ خونه ماست عسلم خیلی مغرور شدی  مادر بزرگ به هر چی دست میزد میگفتی برا مامانههههه یا برا بابایههههههههه خخخخخخ عزیزم با این حرف زدنت. همش میگفتم نه مامان مادر بزرگ نازه بوسش کن اصلا گوش نمیدادی تازه چند دفعه هم جلوش واستادی گفتی دو ست  ندا  رم دو ست ندا  رم من و بابا رضا هنگ کرده بودیم از رفتارت عشق مامان ولی مادربزرگم میگفت من دوست دارم دخترم یه کم خوب میشدی باهم بازی میکردین یکمم اذیت میکردی متکا با پتو اوردم مادر بزرگ استراحت کنه شما زودتر دراز کشیدی و گفتی جای منهههه دوربین و برداشتم شروع کردم فیلم گرفتن ازت مادر بزرگم میگفت کاریش نداشته باشین ببینم چیکار میکنه خلاصه درگیر بودیم باهات گلم پتو رو زیر بغل میکشیدیو میگفتی پتوی مامانهههه....ا

پسندها (4)

نظرات (1)

مامان جونم
25 فروردین 95 9:45
انشالله سایشون همیشه روی سرتون باشه ای عسل خانوم شیطون بلا
zakieh
پاسخ
انشالله همچنین عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به asal jon می باشد