سيسموني وتولد دختر قشنگم
سلام عزيزم دوازدهم شهريورمتوجه شدم باردارم خيلي حس خوبي بود اولين كاري كه كردم دو تا آلبوم خريده بودم آبي و صورتي آلبوم صورتي رو برداشتم و اسم عسل و تاريخي كه انشالله دنيا ميايي رو نوشتم روي برگ اول آلبوم البته با مداد بابايي هم خيلي خوشحال بود ميگفت ني نيمون دخمله انشالله دختر يا پسر سالم باشي گلم انشالله كه به سلامتي دنيا بيايي عشق مامان.....
سلام كوچولوي ماماني اينجا 11 هفتگيته
اينم 17 هفتگي عشق مامان اينجا بود كه متوجه شديم يه دختر ناز و تپلي داره به جمع دو نفره مامان و بابا اضافه ميشه بابا رضا از خوشحالي داشت بال در ميورد گوشيشو برداشت و به همه خبر داد ....
اينجا هم 31 هفتگي نفس ماماني
اينم 37 هفتگي عسلم
اينم اتاق عسلم
اينجا هم روز قبل از زايمان بعداز دوره قران خانوادگي اومديم پارك با مامان جوني و خاله جونا و خانوم عمو جان ها و دختران
عسلم قشنگترين صداي زندگي تپش قلب توست و باشكوهترين روز دنيا روز تولد توست پس براي من بمان و بدان كه عاشقانه دوستت دارم...
بلاخره روز تولدت عسلم فرا رسيد صبح چهارشنبه 17 ارديبهشت بابا رضا رفت دنبال خاله اكرم اوردش با هم بريم بيمارستان.... اينجا هم دم در بيمارستانه ساعت هفت صبح
روز تولد تو
روز نگاه باران
بر شوره زار تشنه
بر این دل بیابان
روز تولد تو
گویی پر از خیال است
یاس و کبوتر و باد
در حیرت تو خواب است
لطفاً برای دیدن بقیۀ عکسها به ادامه مطلب بروید...
عسلم قشنگترين صداي زندگي تپش قلب توست و باشكوهترين روز دنيا روز تولد توست پس براي من بمان و بدان كه عاشقانه دوستت دارم... امروز چهارشنبه 17 ارديبهشت 1393 ساعت هشت ونيم صبح عسل كوچولوي نازم توسط خانم دكتر سوسن پوريموت در بيمارستان قمر بني هاشم شهرستان نيشابور دنيا اومد و اومد تو بغل ماماني امروز از صبح تا شب بارون بهاري مي باريد اينم عكس دخترم يك ساعت بعد از تولدش ضمنا معني نام قشنگت شيرين و بسيار دوست داشتني
اينم دستبندهاي بيمارستان هر دو تامون ببين مثل فيل و فنجون ميمونه