asal jon

تقديم به بهترين دختر دنيا   لطفاً برای دیدن بقیۀ عکسها به ادامه مطلب بروید... تقديم به بهترين دختر دنيا و اميد حيات من با آرزوي بهترين و برترين ها براي فرشته زندگيم  اميدوارم زير چتر قران هميشه سالم وتندرست باشي امروز عسلم شصت و دو روزه است ...

یه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که هزارسال همین جشن و بگيرم به خاطره و وجودت  به افتخار بودن دو ماهگيت مبارك نفس مامان...   لطفاً برای دیدن بقیۀ عکسها به ادامه مطلب بروید... امروز دختركم واكسن داشت چقدر استرس داشتم اول عكساتو گرفتم بعد زنگ زدم مامان جون اومد مركز بهداشت يك روز دخترم تب كرد وزن گلم 5/600 قد هم 59     ...

امروز عسل مامان سي وهشت روزه شد... دوستت دارم اما نه به اندازه ی بارون چون یه روز بند میاد دوستت دارم اما نه به اندازه ی برف چون یه روز آب می شه دوستت دارم اما نه به اندازه ی گل چون یه روز پژمرده می شه دوستت دارم به اندازه ی یه دنیا چون هیچ وقت تموم نمی شه         لطفاً برای دیدن  عکسها به ادامه مطلب بروید...         امروز عسل مامان سي وهشت روزه شد بابايي مرخصي گرفته بود بريم پيش خانم دكتر گوش هاي دخترمو سوراخ كنيم بعد از اونم رفتيم نهار خونه خاله اكرم   ...

هر انسان لبخندی از خداست و تو زیبا ترین لبخند خدایی .... سبز ترین خاطرات ازآن کسانیست که ، در ذهنمان عاشقانه دوستشان داریم اولين ماهگرد تولد عسلم مبارك ...     لطفاً برای دیدن بقیۀ عکسها به ادامه مطلب بروید... امروز 17 خرداد دخترم يك ماهه شد براي چك ماهيانه رفتيم مركز بهداشت وزن عسلم از سه كيلو وصد گرم تولد به سه كيلو و هفتصد و پنجاه گرم رسيده بود و قد  53  از ده روزگي به بعد شبها شير خشك ميخوري و راحت ميخوابي شير مامان كمه   ...

هیچ کس مثل مادر نمی تونه راه و رسم زندگی رو به آدم نشون بده هیچ دعایی به اندازه دعای مادر نمی تونه توی زندگی آدم موثر باشه و هیچ مادری حتی بعد از مرگ نمی تونه فرزندش رو تنها بذاره   ايشالله همه مامانا سالم و سلامت و زنده باشن     لطفاً برای دیدن  عکسها به ادامه مطلب بروید...       عكس دايي جون و نسيم جون و دخترخاله مهشيد جون   بابايي با دختر قشنگم     ...

امروز مامان جون دخترمو حموم كرد بابا جونم دوباره تو گوش عسلم اذان گفت و از ديروزم كه نه روزه بودي اومديم خونه مامان جوني بمونيم ...

سلام عزيزم دوازدهم شهريورمتوجه شدم باردارم خيلي حس خوبي بود اولين كاري كه كردم دو تا آلبوم خريده بودم آبي و صورتي آلبوم صورتي رو برداشتم و اسم عسل و تاريخي كه انشالله دنيا ميايي رو نوشتم روي برگ اول آلبوم البته با مداد  بابايي هم خيلي خوشحال بود ميگفت ني نيمون دخمله انشالله دختر يا پسر سالم باشي گلم انشالله كه به سلامتي دنيا بيايي عشق مامان.....   سلام كوچولوي ماماني اينجا  11 هفتگيته اينم 17 هفتگي عشق مامان اينجا بود كه متوجه شديم يه دختر ناز و تپلي داره به جمع دو نفره مامان و بابا اضافه ميشه بابا رضا از خوشحالي داشت بال در ميورد گوشيشو برداشت و به همه خبر داد .... اينجا هم 31 هفتگي نفس ماماني ...